ن : یه آدم خوب(ت.ا)
ت : پنج شنبه 23 آبان 1392
ز : 22:35
|
+
راني تا لحظه آخر !!!
مصاحبه گر
جوانمردی ...
آخر مسابقه بوده و دونده اسپانيايي مي بينه که دونده کنيايي خيلي آروم داره
مي دوه. متوجه مي شه که دونده کنيايي فکر مي کنه مسابقه تموم شده. براي
همين به جاي اين که يک برد غيرمنصفانه به دست بياره، مي ره پشت حريفش و
خط پايان رو نشونش مي ده. توي مصاحبه اش هم گفته که وقتي ديدم سرعتش
رو کم کرد مي دونستم که مي تونم ازش جلو بزنم و برنده باشم، اما اين پيروزي
حق من نبود. براي همين رفتم سمتش و خط پايان رو نشونش دادم و اون تونست
اول بشه که البته لايق برنده شدن هم بود.
شوخ طبعي يک رزمنده اي :
ترکش خمپاره پيشونيش رو چاک داده بود روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد دوربين
رو برداشتم و رفتم بالاي سرش داشت اخرين نفساشو ميزد ازش پرسيدم اين
لحظات اخر چه حرفي براي مردم داري با لبخند گفت:از مردم کشورم ميخوام وقتي
براي خط کمپوت ميفرستن،عکس روي کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط ميشه
برادر يه حرف بهتري بگو با همون طنازي گفت..اخه نميدوني سه بار بهم رب گوجه
افتاده. از خاطرات يک رزمنده
نظرات شما عزیزان: